به شکرخنده اگر می ببرد جان رسدش


وگر از غمزه جادو برد ایمان رسدش

لشکر دیو و پری جمله به فرمان ویند


با چنین عز و شرف ملک سلیمان رسدش

صد هزاران دل یعقوب حزین زنده بدوست


کر و فر شرف یوسف کنعان رسدش

لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند


گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش

نوح وقتیست که عشق ابدی کشتی اوست


گر جهان زیر و زبر کرد به طوفان رسدش

عشق او گرد برانگیخت ز دریای عدم


ید بیضا و عصایی شده ثعبان رسدش

جملگی تشنه دلان قوت از او می یابند


با چنین لقمه دهی شهرت لقمان رسدش